برف و آفتاب

داستان بیژن و منیژه

نویسنده: فرهاد حسن‌زاده

انتشارات: انتشارات فاطمی؛ کتاب‌های طوطی

بیشتر بخوانید

“من روز را به عشق شنیدن قصه‌های تو به شب می‌رسانم. اگر چه ته چاه همیشه شب است و آفتاب و مهتاب معنایی ندارد، اما قصه‌های شیرین تو، دنیای تاریک مرا روشن می‌کند.”
داستان از موقعیتی شروع می‌شود که بیژن در چاه است و منیژه بالای سر چاه آتشی افروخته است.
بعد داستان به عقب برمی‌گردد‌. به روزی که گرگین، بیژن را خلاف میل پدرش با خود همراه می‌کند تا به شکار گرازها بروند. غافل از این‌که بیژن خود شکار می‌شود و به چاه می‌افتد.
اما داستان، بیژن را ته چاه تنها نمی‌گذارد و رستم به یاری او می‌آید.
فرهاد حسن‌زاده، داستان بیژن و منیژه را به زبانی شیرین روایت می‌کند و کلمات جدیدی به دانسته‌های نوجوانان می‌افزاید. در این کتاب همراه با روایتی جدید از داستانی از شاهنامه، یک داستان عاشقانه برای نوجوانان گفته می‌شود.

قصه‌های شیرین موش و گربه

بازنویسی از: مصطفی رحماندوست

تصویرگر: محمدعلی بنی اسدی

انتشارات: پیدایش

بیشتر بخوانید

شیخ بهایی عالم بزرگ شیعه که در زمینه‌های مختلف علم به مقام والایی دست پیدا کرده بود، در کنار تألیف آثار بزرگ علمی، مثنوی‌های شیرین و خواندنی سروده است. “موش و گربه” یکی از آنهاست.”قصه‌های شیرین موش و گربه” داستان این موش و گربه است که به قلم مصطفی رحماندوست به نثر برگردانده شده و با زبانی ساده و روان بازگو می‌شود.

در شروع کتاب می‌خوانیم:
آورده‌اند که موشی بود و گربه‌ای. نه موشی که در همه‌ی داستان‌ها شنیده‌اید و نه گربه‌ای که در همه‌ی خانه‌ها دیده‌اید.
موش لانه‌ای داشت. لانه‌اش کجا بود؟ در کنج انباری خانه‌ای. موش، ریزه و کوچولو بود، اما از قدیم گفته‌اند: فلفل نبین چه ریزه. باهوش بود و زرنگ. قشنگ بود و سفیدرنگ.

افسانه‌های جن و پری

نویسنده: محمدرضا شمس

انتشارات: محراب قلم

بیشتر بخوانید

افسانه‌های جن و پری جلد نهم از مجموعه‌ی افسانه‌های ملل است که با قلم روان محمدرضا شمس به صورت موضوعی گردآوری و بازنویسی شده است. در این جلد افسانه‌هایی با موضوع جن و پری گردآوری و بازنویسی شده است. داستان‌های پریزاد، سه درویش، چوپان و فرشته، پریزادادن درخت سیب، گوهر شب چراغ، قصه‌ی آه، درویش و دختر پادشاه ، سبزقبا ،هفت برادران و اوغچه پرین از داستان‌های این مجموعه‌اند.

در پشت جلد کتاب آمده است:
قصه‌ها و افسانه‌ها میراث فرهنگی هر قوم و ملتی را نشان می‌دهند. آن‌ها، ارزش‌های سنتی و زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی کشورها را منعکس می‌کنند. بنابراین، همه قصه‌ها و افسانه‌ها عنصری از حقیقت دارند. این حقیقت مبارزه دایمی خیر و شر است. مبارزة بی‌وقفه روشنایی و تاریکی است.
از مجموعه «افسانه‌های ملل» منتشر شده است:
گاو بی‌رنگ
افسانه‌های حیله‌گری
افسانه‌های کچل
افسانه‌های عرب
افسانه‌های خیال‌انگیز
افسانه‌های عاشقانه
افسانه‌های احمق‌ها
افسانه‌های نامادری

زال و سیمرغ

بازآفرین: محمدرضا یوسفی

تصویرگر: سعید خزایی

بیشتر بخوانید

زال و سیمرغ از سری داستان‌های شاهنامه با بازآفرینی محمدرضا یوسفی است. این مجموعه شامل 56 جلد به صورت دوزبانه، فارسی و انگلیسی، در انتشارات خانه ادبیات منتشر شده است.

در ابتدای داستان می‌خوانیم:

هنگامی که سام، پهلوان پهلوانان ایران زمین بود از او فرزندی به دنیا آمد با سر و مویی سپید چون برف و چهره ای سرخ همچون خورشید. سام با دیدن فرزندش خشمگین شد. فریاد کشید و گفت: «چنین بچه دیوی تاکنون هیچ مادری نزاییده! او از کودکی پیر و زال است.»

When Sam was the champion of champions in Iran, he had a son with hair as white as snow and a face as red as the sun. Sam was angry when he saw the child and shouted angrily. “no mother has ever given birth to such a demon-like child! he is old and white when he is just a baby!”

زال و سیمرغ

بازآفرین: محمدرضا یوسفی

تصویرگر: سعید خزایی

بیشتر بخوانید

زال و سیمرغ از سری داستان‌های شاهنامه با بازآفرینی محمدرضا یوسفی است. این مجموعه شامل 56 جلد به صورت دوزبانه، فارسی و انگلیسی، در انتشارات خانه ادبیات منتشر شده است.

در ابتدای داستان می‌خوانیم:

هنگامی که سام، پهلوان پهلوانان ایران زمین بود از او فرزندی به دنیا آمد با سر و مویی سپید چون برف و چهره ای سرخ همچون خورشید. سام با دیدن فرزندش خشمگین شد. فریاد کشید و گفت: «چنین بچه دیوی تاکنون هیچ مادری نزاییده! او از کودکی پیر و زال است.»

When Sam was the champion of champions in Iran, he had a son with hair as white as snow and a face as red as the sun. Sam was angry when he saw the child and shouted angrily. “no mother has ever given birth to such a demon-like child! he is old and white when he is just a baby!”

قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب

نویسنده: مهدی آذر یزدی

انتشارات: امیرکبیر

بیشتر بخوانید

“مهدی آذریزدی” نویسنده‌ی بزرگ و درگذشته‌ی ادبیات کودک و نوجوان در جلد چهارم «قصه های خوب برای بچه های خوب» بیست و چهار حکایت از مثنوی معنوی سروده مولانا جلال‌الدین بلخی را انتخاب و به زبان ساده بازنویسی کرده است.
قصه‌های خر برفت و خر برفت، ریش نجات‌بخش، فرار از مرگ، شیر بی‌یال و دم، بقال و طوطی، شتردار ساده دل، دانه و دام و … از جمله قصه‌های این مجموعه است.

از متن کتاب:
خر برفت و خر برفت
یک روزی بود و روزگاری. یک درویش صوفی بود و یک خر داشت که بر آن سوار می‌شد و از این آبادی به آن آبادی سفر می‌کرد. روزها مشغول گردش بود و شب‌ها هم اگر به خانقاه و خراباتی می‌رسید در آنجا با درویش‌ها به سر می‌برد، اگر هم نمی‌شد در مسجدی یا خرابه‌ای می‌خوابید و با خود می‌گفت: «درویش هرکجا که شب آید سرای اوست.»
چون درویش هیچ‌کس را نداشت و دستش هم از مال دنیا کوتاه بود و هیچ کاری هم بلد نبود کارش این شده بود که در آبادی‌ها شعرهای اخلاقی و مدح پیغمبر و امام را می‌خواند و می‌رفت و با چیزهایی که مردم به او می‌دادند زندگی می‌کرد و در عالم خودش خوش بود و خدا را شکر می‌کرد. درویش علاوه بر لباس ساده تنش از مال دنیا همین یک خر را داشت که می‌توانست با آن در دنیای خدا گردش کند و از بدی‌ها و خوبی‌ها عبرت بگیرد و دیگر در فکر خوردوخوراک هم نباشد. او می‌گفت: «دهن باز بی‌روزی نمی‌ماند و قوت بخورونمیر از هر جا که باشد و تا هر وقت که نصیب و قسمت باشد می‌رسد، فقط یکدل وارسته و بی‌خیال می‌خواهد که غصه‌دارم و ندارم را نخورد.»

مثل ها و قصه‌هایشان

نویسنده: مصطفی رحماندوست

تصویرگر: رودابه خائف

انتشارات: محراب قلم

بیشتر بخوانید

در پشت جلد کتاب آمده است:

مثل در ادبیات ما جایگاه ویژه‌ای دارد. هر مثلی به خودی خود تاریخ فشرده‌ای است که مردم امروز را به ریشه‌های فرهنگی گذشته‌ی کشورمان پیوند می‌زند. مثل‌ها بسیار ارزشمندند، زیر عمری به درازی عمر انسان دارند. هر مثلی تاریخ و قصه‌ی شیرینی دارد که از نوع زندگی، باورها و آداب و رسم اجداد ما پرده برمی‌دارد و به ما امکان می‌دهد که با تکیه بر تجربه‌های پیشینیان بهتر زندگی کنیم.
هیچ یک از قصه‌های این کتاب، ساخته‌ی ذهن نویسنده نیست؛ بلکه بازگویی قصه‌ای که ضرب المثلی را پدید آورده‌اند. این کتاب برای بزرگترها کتاب مرجع قصه‌گویی و برای کودکان و نوجوانان مجموعه قصه‌ای شیرین و ایرانی است.

ضحاک بنده ابلیس

بازآفرینی: آتوسا صالحی

تصویرگر: نیلوفر میرمحمدی

انتشارات: افق

بیشتر بخوانید

ضحاک بنده ی ابلیس، جلد اول از مجموعه قصه های شاهنامه به روایت و بازآفرینی آتوسا صالحی است. در این جلد داستان آشنای ضحاک این‌بار از زبان دو برادر روایت می‌شود. ارمایل” و “کرمایل” که همچون سایر ایرانی‌ها از ظلم و جور ضحاک در رنج و عذابند و قصد دارند به آشپزخانه‌ی ضحاک نفوذ ‌کنند تا بتوانند جوان‌هایی را که هر روز برای خوراندن مغزشان به مارهای دوش ضحاک کشته می‌شوند نجات دهند.

در پشت جلد کتاب آمده است:

از دوش‌های ضحاک، این بنده ابلیس، دو مار روییده است. مارها هر روز خوراک می‌خواهند و خوراک آن‌ها مغز جوانان است. ارمایل و کرمایل، این دو برادر پارسا و دور اندیش می‌خواهند به دربار ضحاک بروند و خورشگر او شوند. آن‌ها تدبیر و نقشه‌ای در سر دارند.
در این مجموعه نویسنده کوشیده است که در مسیر‌های ناشناخته‌تر شاهنامه حرکت کند، تا با پرهیز از تکرار افسانه‌ها، آن‌ها را از زاویه‌ای نو و از درون متن ماجرا بازآفرینی کند.

افسانه‌ی درخت خرما و بزی

بازآفرینی: محمدهادی محمدی

تصویرگر: علی عامه کن

انتشارات موسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان

بیشتر بخوانید

افسانه‌ی درخت خرما و بزی بازآفرینی افسانه‌ی درخت آسوریک است.
درخت آسوریک کهن‌ترین متن ادبی برای کودکان به حساب می‌آید که از دوران ایران باستان باقی مانده است. این داستان به خط پهلوی نوشته شده و احتمالاً داستانی شفاهی از دوره اشکانی بوده که در دوره ساسانی مکتوب شده است.
درخت آسوریک همان درخت خرماست که با یک بز مواجه می‌شود. بعد هر دو شروع می‌کنند به رجزخوانی. هر کدام سعی می‌کنند برتری خود را بر دیگری ثابت کنند و درنهایت بز در این رجزخوانی پیروز می‌شود.
متن اصلی به صورت منظوم بوده است و محمد هادی محمدی آن را به صورت آهنگین بازآفرینی کرده است. در پایان کتاب، یک صفحه از خط اصلیِ متن، خط پهلوی آورده شده، تا مخاطب این شیوه از خط باستانی را ببینند.
در شهر سوخته، در نزدیک شهر زابل، سفالی پیدا شده است که در آن بزی در پنج حرکت، به سمت درختی می‌جهد و برگ‌های آن را می‌خورد. این سفالینه که هم‌اکنون به‌عنوان نخستین پویانمایی در دنیا مطرح شده‌ است، گفته می‌شود در حقیقت پویانماییِ داستان منظومِ کهن درخت آسوریک و بز است.

کلیله و دمنه؛ جلد اول از مجموعه قصه های شیرین ایرانی

نویسنده: مژگان شیخی

تصویرگر: نرگس دلاوری

انتشارات: سوره مهر

بیشتر بخوانید

این کتاب بازنویسی 32 قصه از نسخه معروف کلیله و دمنه با نثر روان مژگان شیخی و تصاویر همخوان و هماهنگ نرگس دلاوری برای کودکان و نوجوانان است. قصه‌های شیر در چاه، سگ طمع‌کار، موش آهن‌خوار، راسوی مهربان، کبوتر پشیمان، چاه و اژدها، کلاغ و مار، صیاد و ماهی‌ها، کوزه آرزوها، جهان‌گرد در چاه، دزد و دیو، و … از جمله قصه‌های بازنویسی شده در این کتاب است.

قصه های تصویری از شاهنامه

به روایت: حسن فتاحی

تصویرگر: محمدرضا دادگر

انتشارات: قدیانی

بیشتر بخوانید

این مجموعه دو جلدی شامل 12 قصه از قصه‌های شاهنامه به روایت حسن فتاحی است که به صورت تک جلدی هم منتشر شده است.

در شروع قصه‌ی ششم این مجموعه به نام “رستم و سهراب” می‌خوانیم:

روزی روزگاری شهری بود به نام سمنگان. در آن شهر زنی به نام تهمینه زندگی می‌کرد. تهمینه دختر شاه سمنگان بود. تهمینه در این دنیا فقط یک پسر داشت؛ پسری که اسمش سهراب بود.

سهراب ده ساله بود اما آن قدر قوی هیکل و پرزور بود که هیچ پهلوانی جرات نمی‌کرد با او کشتی بگیرد. روزی از روزها، سهراب غمگین و ناراحت بود. دلش برای پدرش تنگ شده بود. تهمینه سهراب را دید و از او پرسید:« پهلوان کوچکم! عزیز مادر! برای چه غمگین و ناراحتی؟»

سهراب گفت: «مادرجان! بچه‌ها از من اسم پدرم را می‌پرسند و من نمی‌دانم. حالا بگو پدرم کیست و نامش چیست؟ باید بدانم از کدام خانواده‌ام.»

تهمینه با مهربانی گفت: « اینکه غصه ندارد! من نام و نشان پدرت را می‌گویم. پدرت رستم دستان است.»

سهراب پرسید: «رستم دستان دیگر کیست؟»

تهمینه مهربان‌تر از قبل گفت: « رستم، پسر زال، بزرگ‌ترین پهلوان ایران زمین است. از وقتی خداوند این جهان را آفریده، هیچ‌کس پهلوانی مثل رستم ندیده است. تو پسر آن پهلوانی و این زور و بازو را از او به ارث برده‌ای.»

آرش (حکایت تیرانداختن مرد قصه‌گو)

بازنویس: مرجان فولادوند

تصویرگر: پژمان رحیمی‌زاده

انتشارات: افق

افسانه‌های آن‌ور آب
نویسنده: محمدرضا شمس
تصویرگر: رودابه خائف
انتشارات محراب قلم

بیشتر بخوانید

“افسانه‌های آن‌ور آب” در برگیرنده ۱۷۲ افسانه‌ از قوم‌ها و ملیت‌های گوناگون با روایت تازه‌ی آقای محمدرضا شمس است. این مجموعه به همراه “افسانه‌های این‌ور آب” که از شهرهای مختلف ایران انتخاب شده و شامل ۱۸۰ افسانه می‌باشد در انتشارات افق چاپ شده است.
در پشت جلد کتاب آمده:
افسانه‌های این ور آب روایتی تازه از افسانه‌های ایرانی است. زبان روان و گاه شوخ و بازیگوش راوی به این افسانه‌ها حال و هوایی تازه داده و آن‌ها را برای مخاطب خواندنی‌تر کرده است. این افسانه‌ها که از شهرهای مختلف ایران انتخاب شده‌اند، در کنار افسانه‌های آن‌ور آب مجموعه ای 352 افسانه‌اند; 352 افسانه که نشان می‌دهند با وجود شرایط اقلیمی مختلف، افسانه‌ها به یک خانواده‌ی بزرگ جهانی تعلق دارند. در این جهان ماه پیشانی و بلور خانم و سیندرلا در حقیقت خواهرهای تنی هم‌اند; خواهرهایی که دردی مشترک دارند، از تبعیض و بی‌عدالتی رنج می‌برند و در آخر با صبر و بردباری پیروز می‌شوند و به خوشبختی می‌رسند.

افسانه‌های این‌ور آب
نویسنده: محمدرضا شمس
تصویرگر: رودابه خائف
انتشارات محراب قلم

بیشتر بخوانید

افسانه‌های این‌ور آب در برگیرنده ۱۸۰ افسانه‌ی ایرانی از شهرهای مختلف ایران با روایت تازه‌ی آقای محمدرضا شمس است. این مجموعه به همراه “افسانه‌های آن‌ور آب” که از قوم‌ها و ملیت‌های گوناگون انتخاب شده و شامل ۱۷۲ افسانه می‌باشد در انتشارات افق چاپ شده است.

در پشت جلد کتاب آمده:
افسانه‌های این ور آب روایتی تازه از افسانه‌های ایرانی است. زبان روان و گاه شوخ و بازیگوش راوی به این افسانه‌ها حال و هوایی تازه داده و آن‌ها را برای مخاطب خواندنی‌تر کرده است. این افسانه‌ها که از شهرهای مختلف ایران انتخاب شده‌اند، در کنار افسانه‌های آن‌ور آب مجموعه ای 352 افسانه‌اند; 352 افسانه که نشان می‌دهند با وجود شرایط اقلیمی مختلف، افسانه‌ها به یک خانواده‌ی بزرگ جهانی تعلق دارند. در این جهان ماه پیشانی و بلور خانم و سیندرلا در حقیقت خواهرهای تنی هم‌اند; خواهرهایی که دردی مشترک دارند، از تبعیض و بی‌عدالتی رنج می‌برند و در آخر با صبر و بردباری پیروز می‌شوند و به خوشبختی می‌رسند.

دختر نارنج و ترنج
نویسنده: ناصر یوسفی
تصویرگر: هدای حدادی
انتشارات: پیدایش

هزار و یک سال
به روایت شهریار مندنی‌پور
نشر آفرینگان

بیشتر بخوانید

هزار و یک عدد عجیبی است. انگار که از یک عدد بسیار بزرگ، به اندازه‌ی یکی هم عبور کرده‌ باشیم. هزار و یک شب هم همین را به ذهن تداعی می‌کند.
در شروع کتاب هزار و یک سال به دو پیش‌نویس برخورد می‌کنیم و بعد داستان اصلی هزار و یک سال شروع می‌شود: «این ستاره‌ها، شش خواهر و برادر بودند. خواهر و برادرها، از این‌که در آسمان هستند و به شکل بال هستند، راضی بودند و یک وقت‌هایی هم بود که خوشحالی‌شان بیشتر می‌شد. وقت‌هایی که حس می‌کردند از روی زمین، کسانی دارند به آن‌ها نگاه می‌کنند و این کسانی که از زمین به ستاره‌ها نگاه می‌کردند دلشان خوشحال می‌شد و یک وقت‌هایی دل و جرئت مرموزی هم توی دلشان حس می‌کردند.»
داستان از همین‌جا شکل می‌گیرد. این خواهر و برادرهای ستاره به زمین می‌آیند و می‌خواهند آرزوی آدم‌های روی زمین را برآورده کنند.
آن‌ها نویسنده‌ای را ملاقات می‌کنند و نویسنده که راوی داستان است، آن‌ها را با خود همراه می‌کند و به دیدار کسانی می‌برد که به نظرش باید به آرزوهایشان برسند و از غم‌هایشان کم شود. آن‌ها در طول داستان، به دیدن اسکندر گدا، بچه‌ای یتیم، مادری که فرزندش در جنگ کشته شده، پهلوان، قهرمان، شاعر، دانشمند، دو عاشق، ماهیگیری دورافتاده از دریا و باغبان می‌روند و چند تایی از آن‌ها را به آرزویشان می‌رسانند و چندتایی را هم نه. در نهایت آنها از نویسنده می‌خواهند که او آرزویش را بگوید.
داستان همراه با شیوه نوشتنش در کتاب روایت می‌شود.
آدم‌هایی که ستاره‌ها ملاقاتشان می‌کنند، آرزوهایشان و شیوه برخوردشان، همه بخشی از زندگی آدمی را نشان می‌دهد، بخشی از رفتارها، بخشی از اهداف و بخشی از اشتباهات.
هزار و یک سال ماجرای ما آدم‌هاست که از این فرصت برآورده شدن آرزو چطور و کجا می‌خواهیم استفاده کنیم. آرزوی آخر نویسنده، همان درس دادن به آیندگان است. همین‌که باید سرگذشت‌ها را خواند و پند گرفت حتی اگر هزار و یک سال از آن گذشته باشد.

شاهدخت بلخ؛ حکایت رابعه دختر کعب
نویسنده: محمدرضا مزروقی
انتشارات: افق

بیشتر بخوانید

رابعه دختر والی بلخ است و به لطف پدرش، برخلاف آن ایام و محدودیت‌های زنان هم عصرش، هم شعر می‌گفته و نقاشی می‌کرده و هم در فنون رزمی و جنگی زبانزد بوده. اما بعد از مرگ پدر، برادرش حارث، که چندان با شیوه‌ی پدر موافق نیست، جانشین پدر می‌شود و روز به روز به محدودیت‌های خواهرش می‌افزاید و رابعه که ایام خوش و پرشور گذشته را از دست داده، افسرده می­‌شود.
روزی رابعه با شنیدن صدای بکتاش، غلام برادرش، که از غم دوری از وطن‌اش می‌خواند، شیفته و عاشق می‌شود و زندگی‌اش رنگ و بوی دیگری می‌گیرد. اما باوجود چنین برادر سخت‌گیر، متعصب و جاه‌طلبی بیان عشق غیرممکن است. آن‌هم نه عشقی معمولی، عشقی شاهدختی بلندآوازه به غلامی. رابعه از طریق کنیزش اشعار و پیام‌های عاشقانه‌اش را به دست بکتاش می‌رساند و بکتاش که غلام و امین حارث است و همچون رابعه از خطرات این عشق پنهانی بیم و هراس دارد، در نهایت بر ترسش غلبه می‌کند و به این عشق تن می‌دهد اما…
“شاهدخت بلخ” بازآفرینی داستان عشق رابعه به غلام برادرش، بکتاش، براساس«الهی نامه» عطار نیشابوری به قلم محمدرضا مزروقی است. قصه‌ی تراژیک و تلخ عشق پاک که در نهایت نافرجام باقی می‌ماند اما در اشعار لطیف و شورانگیز جاودانه و به عنوان یکی از عاشقانه‌های ایرانی ثبت شده است و حالا با نثر روان و خوش‌خوان و روایت جذاب محمدرضا مزروقی برای نوجوان‌های ایرانی بازنویسی شده است.
رابعه، نخستین زن شاعر پارسی‌گوی است که در قرن چهارم زندگی می‌کرده. از این شاعره تنها حدود 60 بیت باقی مانده و جز در داستان که در الهی‌نامه عطار روایت شده و اندکی در اشعار رودکی منبع و مستند دیگری از زندگی او در دست نیست.

Contact Us

قابل خواندن نیست؟ تغییر متن. captcha txt

نوشتن را شروع کنید و اینتر را بزنید